السلام علیک یا امام رضا(ع)
یا ضامن اهو
سه شنبه 3 تير 1393برچسب:, :: 20:28 ::  نويسنده : میلادکشتگر

سلام دوستان ممنون از نظرای گل شما . و شرمنده ی همه ی شما که آپ نیستم  ببخشین . سایت دیگرمون zhalehi.loxblog.com



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 23:7 ::  نويسنده : میلادکشتگر

حسين بن احمد مي‏گويد: امام رضا عليه‏السلام روزي درباره قرآن سخنراني کرد و پيرامون عظمت مفاهيم و دلايل روشن و اعجاز نظم آن فرمود: قرآن، ريسمان محکم خداوند، و دستگيره استوار و راه روشن و مستقيم اوست که انسان سالک را به بهشت رهنمون مي‏سازد، و از ارزش و رونق نمي افتد، زيرا قرآن، براي زماني مخصوص و معين قرار داد نشده، بلکه 
حجت و دليل و برهان خدا براي همه انسانها در همه‏ي زمانها است که هيچ گونه باطلي نه از پيش رو و نه از پشت و سر به سراغ آن نمي‏آيد چرا که از سوي خداوند حکيم و شايسته ستايش، نازل شده است [1] .
يکي از نامهاي قرآن کريم، حديث (جديد و تازه) است حضرت رضا عليه السلام در روايتي علت تازگي و جديد بودن قرآن را چنين بيان مي‏فرمايد: شخصي از امام صادق عليه‏السلام پرسيد: علت چيست که قرآن در مواقع نشر و درس چيزي جز تازگي و شادابي نمي‏افزايد؟ 
فرمود: زيرا خداوند قرآن را براي زماني خاص نازل نکرده و همين طور براي مردم زمان معيني نفرستاده است. قرآن در هر زماني جديد و تازه و براي هر قومي تا قيامت نوآوري و تازگي و شادابي دارد [1] .
 مورخان ابن ‏سکيت را يکي از راويان امام رضا عليه‏السلام ثبت کرده‏اند. او که نامش يعقوب بن اسحاق معروف به ابن‏ سکيت است از نوادر روزگار در رشته منطق و ادبيات عرب و از اساتيد و برجستگان و صاحب نظران منطق و قواعد صرف و نحو عربي مي‏باشد. و نظريه‏ها و تحقيقات او هنوز هم زنده و در کرسي‏هاي تدريس مطرح است. وي علاوه بر اين مقام علمي والا، در ميدان اخلاص به امامت و ولايت علي بن ابيطالب عليه‏السلام و امامان از نسل او بدانجا رسيد که در دفاع از اين اخلاص و ارادت جام  شهادت سرکشيد
اين عالم و استاد ادبيات که با قرآن انس فراگير داشته فصاحت و بلاغت و نظم آن، هميشه او را شگفت زده کرده بود. روزي به امام هادي عليه‏السلام عرض کرد
ما بال القرآن لايزداد علي النشر و الدرس الا غضاضه؟ فقال: ان الله لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون کل ناس فهو في کل زمان جديد و عند کل قوم غض الي يوم القيامه [2] .
چرا هميشه بر قرآن در هنگام درس و تفسير و انتشار آن، چيزي جز تازگي و نوي، افزوده نمي‏شود؟ 
امام هادي عليه‏السلام در پاسخ به اين سؤال - عينا همان جواب امام رضا عليه‏السلام را به ابن‏ سکيت داده و - فرمود: براي اين که خداوند قرآن را براي زماني معين و مردم دوره خاصي قرار نداده است، بلکه قرآن در هر زماني نو و براي هر ملتي تا روز قيامت تازه و شاداب است.
قرآن پاسخگوي نيازهاي بشر
امام رضا عليه‏السلام در بيان اين که قرآن پاسخگوي همه نيازهاي انسان و ضرورت هاي اجتماع در زندگي مادي و معنوي بشر است مي‏فرمايد
 خداوند رسولش را به سوي خود فرانخواند، مگر پس از اين که دين را براي او کامل ساخت و قرآن را بر او فرو فرستاد، قرآني که در آن همه چيز به تفصيل بيان شده است و حلال و حرام، حدود، احکام و هر چيز ديگري که مردم بدان نيازمند مي‏باشند. خداوند درباره‏ي قرآن مي‏فرمايد
«ما فرطنا في الکتاب من شي» 
ما در قرآن از بيان هيچ چيز فروگذار نکرديم. (انعام، 38) [1] .
قرآن جامع کتب آسماني
امام رضا عليه‏السلام در حديث شرايع الاسلام مي‏فرمايد: اسلام محض شهادت به يکتايي خداست که خدايي جز او نيست... و تصديق به کتاب او که راست و عزيز است. آن کتابي است که نه از پيش رو، و نه از پشت سر باطل در آن را ندارد و فرستاده شده از جانب خداوند حکيم و حميد است. اين کتاب (قرآن) دربردارنده‏ي همه مطالب کتب آسماني است که پيش از آن نازل شده و از آغاز تا پايانش حق و صحيح است و ما به همه‏ي آيات آن از محکم و متشابه و خاص و عام و وعده و وعيدها و ناسخ و منسوخ و تمام قصص و اخبارش، ايمان داريم. و هيچ کس از مخلوقات نمي‏توانند مانند قرآن بياورد [1] .
قرآن کتاب هدايت
عن الريان بن الصلت قال: قلت للرضا عليه‏السلام يا بن رسول الله ما تقول في القرآن؟ فقال: کلام الله لا تتجاوزوه و لا تطلبوا الهدي في غيره فتضلوا [1] .
ريان بن صلت مي‏گويد: از حضرت رضا عليه‏السلام سؤال کردم نظر شما درباره قرآن چيست؟ فرمود: قرآن کلام خداست از آن نگذريد (قدم فراتر ننهيد) و از غير آن هدايت مجوييد که گمراه خواهيد شد.
اهميت امام رضا به قرائت قرآن
امام رضا عليه‏السلام قرآن عيني، و اخلاق آن حضرت ساخته شده از عناصر ساخته شده قرآن کريم بود. او قرآن ناطق و تجسم و عملي و تجلي آيات وحي الهي است. چرا که اهميت به قرآن و انس با آيات آن سراسر وجود ايشان را فراگرفته و تمام سخنان ايشان تفسير و تبيين مفاهيم ثقل اکبر بود. در سيره‏ي امام رضا عليه‏السلام و انس ايشان با قرآن، چنين آمده است
کان يکثر بالليل في فراشه من تلاوة القرآن فاذا مر بآية فيها ذکر جنة او نار بکي و سأل الله الجنه و تعوذ من النار [1] . 
 
امام رضا عليه‏السلام شبها چون به بستر خواب مي‏رفت و زياد تلاوت قرآن مي‏کرد و هر گاه به آيه‏اي که در آن ذکري از بهشت و يا دوزخ بود مي‏رسيد مي‏گريست و از خداوند درخواست بهشت مي‏کرد و از آتش دوزخ به او پناه مي‏برد
 همچنين ابراهيم بن عباس مي‏گويد
 کل کلامه کله و جوابه و تمثله انتزاعات و من القرآن و کان يختمه في کل ثلاثه و يقول: لو اردت ان اختمه في اقرب من ثلاثه لختمت ولکني ما مررت بآية قط الا فکرت و فيها و في اي شي انزلت و في اي وقت فلذلک صرت اختم و في کل ثلاثه ايام [2] .
تمام گفتارها و جواب‏ها و شواهدي که امام رضا عليه‏السلام مي‏آورد همه از قرآن بود و هر سه شبانه روز يک ختم قرآن داشت و مي‏فرمود: اگر بخواهم به کمتر از اين زمان هم ختم کنم، مي‏توانم. لکن (در ختم سه روز) به هيچ آيه‏اي نمي‏گذرم و مگر اين که در آن مي‏انديشم که مراد چيست و در چه موردي نازل شده و زمان نزولش چه وقتي بوده است، به همين يک ختم قرآن من سه شبانه روز طول مي‏کشد.
در خانه‏هايتان قرآن بخوانيد
امام رضا عليه‏السلام در توصيه و سفارشي فراگير و همگاني مي‏فرمايد
قال رسول الله: اجعلوا لبيوتکم نصيبا من القرآن فان البيت اذا قرء فيه القرآن آنس علي اهله و کثر خيره و کان ساکنيه و مؤمنوا الجن و البيت اذا لم يقرأ فيه القرآن وحش علي اهله و قل خيره و کان ساکنيه کفرة و الجن [1] .
سهمي از وقت خود را در خانه، مخصوص قرآن قرار دهيد (و قرآن تلاوت کنيد) چون خانه‏اي که در آن قرآن خوانده شود. براي اهل و ساکنانش محل انس و آرامش مي‏شود، و خير و برکتش زياد مي گردد، و مومنين جن در آن مسکن مي‏گزينند. اما خانه‏اي که در آن قرآن تلاوت نشود محل وحشت و غربت ساکنانش گشته و خيراتش رو به کاهش نهاده و محل سکونت جن‏هاي کافر خواهد گشت
عن الرضا عليه‏السلام يرفعه النبي صلي الله عليه و آله قال: اجعلوا لبيوتکم نصيبا من القرآن فان البيت اذا قرء فيه القرآن تيسر علي اهله و کثر خيره و کان سکانه في زيادة و اذا لم يقرأ فيه القرآن ضيق علي اهله و قل خيره و کان  سکانه في نقصان [2] .
از امام رضا عليه‏السلام روايت شده که حضرت رسول صلي الله عليه و آله فرمود:براي خانه هاي خود، سهمي از تلاوت قرآن قرار دهيد،چون هر کس در خانه خود قرآن تلاوت کند، کارهاي اهل آن خانه آسان گردد. و خير و برکت در آن خانه زياد شود، و هر خانه‏اي که در آن قرآن تلاوت نکنند، کارها بر اهل آن تنگ شود، و خير و برکت و در آن خانه کم گردد، و ساکنان آن، بي‏برکت و در نقصان باشند.
توصيه امام رضا به قرآن صبحگاهي
عم معمر بن خلاد عن الرضا عليه‏السلام قال: سمعته يقول: ينبغي للرجل اذا اصبح ان يقرأ بعد التعقيب خمسين آية.
معمر بن خلاد مي‏گويد: از حضرت رضا عليه‏السلام شنيدم که فرمود: سزاوار است که انسان بعد از نماز صبح پنجاه آيه از قرآن مجيد را تلاوت کند [1] .
نگاه به قرآن عبادت است
از امام رضا عليه‏السلام روايت شده است که فرمودند: نگاه کردن به سه چيز عبادت است
الف - نگاه به پدر و مادر. ب - نگاه به قرآن. ج - نگاه به دريا [1] .
تلاوت قرآن حافظه را زياد مي‏کند
امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد، علي عليه‏السلام فرمود: سه چيز حافظه مي‏افزايد و از بلغم مي‏کاهد
الف - قرائت قرآن 
ب - خوردن عسل 
ج - جويدن کندر [1] .
تلاوت قرآن نشانه مروت است
امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: شش چيز از مروت و مردانگي است، سه چيز در حضر و سه چيز در سفر: اما آن سه که در حضر است

الف - تلاوت کتاب خدا 
ب - آباد کردن مساجد 
ج - يافتن و پيدا کردن دوستاني در راه خدا
و اما آن سه چيز که در سفر است، 
الف - انفاق و بخشش از توشه 
ب - خوش خلقي 
ج - مزاح و شوخي در غير معاصي [1] .
ثواب قرائت آية الکرسي
از امام رضا عليه‏السلام روايت شده که رسول خدا فرمود: هر کس آية الکرسي را صد بار بخواند مانند کسي است که تمام عمر خدا را عبادت کرده است
ابراهيم بن مهزم از حضرت رضا عليه‏السلام روايت مي‏کند که فرمود: هر کس هنگام خواب آية الکرسي را تلاوت کند، به خواست خدا به مرضي که او را فلج کند گرفتار نشود و هر کس پس از هر نماز آن را بخواند گزنده‏اي به وي آزار نرساند [1] .
استشفاء به قرآن
امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: در قرآن شفا و درمان هر دردي است، و از  قرآن درمان بخواهيد. کسي که او را قرآن شفا و درمان ندهد، درماني براي او نيست. (بحار: 200:89
امام رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: اميرالمؤمنين فرمود: اگر کسي از شما حاجتي دارد، اول بامداد روز پنج شنبه به سراغ آن برود، و چون از منزل خارج شود، آيه آخر سوره آل عمران «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوا الله لعلکم و تفلحون» و آية الکرسي و سوره قدر و سوره حمد را قرائت کرده، زيرا در اين آيات قضاء حوائج دنيا و آخرت است [1] .
در حديثي ديگر حضرت رضا عليه‏السلام مي‏فرمايد: دو برادر خدمت رسول اکرم صلي الله عليه و آله رسيدند و گفتند: يا رسول الله ما در نظر داريم براي تجارت به شام برويم، چيزي به ما تعليم دهيد. نبي اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: هر گاه در منزلي فرود آمديد و نماز عشاء را خوانديد و بعد خواستيد بخوابيد تسبيح فاطمه زهرا عليها السلام و آية الکرسي را بخوانيد گزندي به شما نخواهد رسيد [2] .
همچنين طبرسي در مکارم الاخلاق مي‏نويسد، حضرت رضا عليه‏السلام فرمود: هر گاه از چيزي ترسيدي 100 آيه از قرآن مجيد، از هر کجاي آن را که خواستي قرائت کند، سپس سه مرتبه بگو: اللهم اکشف عني البلاء خدايا بلا را از من دور کن [3] .
علي بن نعمان مي‏گويد: خدمت امام هشتم عليه‏السلام عرض کردم، فدايت گردم. من زگيل بسياري در بدن دارم که باعث ناراحتي من شده است. از شما مي‏خواهم، چاره‏اي براي رفع آن به من تعليم دهيد، که مفيد باشد



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 23:2 ::  نويسنده : میلادکشتگر

مقدمه
قرآن کريم در انديشه، گفتار و کردار اهل‌بيت:تجسّم و عينيت تمام يافته است و سيرة کريمانه و سخن حکيمانة آنان، مستقيم يا غير مستقيم، روشنگر کتاب الهي در ابعاد گوناگون آن است؛ از اين رو يکي از رسالت‌هاي مهم امامان معصوم تبليغ دين، بيان احکام و تفسير قرآن بوده است. ميراث قرآني و تفسيري باقي مانده و ارزشمند از وجود مبارک امام رضا عليه السلاماز نمونه‌هاي اعلي و عظيم ذخاير قرآني تفسير معصومان:است و از آن جا که لطف و حکمت خداوند متعال همواره اقتضا کرده انسان را در پهنة طبيعت، بي‌راه و راهبر، رها نکند، ميراث قرآني را در ميان خاندان نبوت:دست به دست نموده تا به هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت حضرت امام علي بن موسي الرضا عليه السلامرسيد و آن امام همام، وارث کتاب الهي و مفسّر راستين قرآن شد و اکنون دوازدهمين حجت، امام عصرعليه السلام ميراث‌دار آن است. به فرمودة امام صادق عليه السلامپيوسته خداوند از ميان ما خاندان، کسي را بر مي‌گزيند که کتاب او را از آغاز تا به انجامش مي‌آموزد.[1]

در اين مقاله با نگرشي به سيرة قرآني و تفسيري امام رضا عليه السلام، بياناتي که ايشان به طور مستقيم در باب قرآن کريم و تفسير و فهم آن فرموده‌اند، مي‌پردازيم.

بخش عمده‌اي از گفتار و سيرة حضرت رضا عليه السلام به شکل مستقيم يا غير مستقيم به شرح، تبيين و عينيت بخشيدن کتاب خدا اختصاص دارد؛ بنابراين، مي‌توان در ديدي فراتر به گزارش، شرح و تفسير قرآن در بيانات امام رضا عليه السلام پرداخت. آنچه از ايشان در ابواب مختلف فقه ياد شده، به گونه‌اي تبيين و تفصيل ايات الاحکام و اوامر و نواهي الهي است يا آنچه دربارة توحيد، نبوت، امامت، معاد، ايمان و کفر و ديگر مسائل اعتقادي به جاي مانده است، شرح و بسط معارف اعتقادي قرآن است. اندرزها، آداب و اخلاق کريمانة امام رضا عليه السلامنيز توضيح ايه‌هاي اخلاقي قرآن مي‌باشد.

الف) بيان منزلت و فضيلت قرآن

قرآن، توصيف گري گوياست و در ايه‌هاي فراواني به بيان منزلت رفيع و شأن والاي خويش پرداخته است تا براي کسي در روي گرداني از قرآن حجّتي باقي نماند و آن کسي که به قرآن رو مي‌آورد با معرفت و بينش در وادي آن گام نهد. اهل‌بيت:نيز که عارف به حقيقت قرآن هستند، هم پاي آن، اين منزلت و فضيلت را به خوبي تبيين کرده‌اند.[2] اينک نمونه‌اي از فرازهاي گفتار امام رضا عليه السلامدر اين خصوص ذکر مي‌گردد:

الف) ريان بن صلت از حضرت رضا عليه السلام پرسيد: نظر شما دربارة قرآن چيست؟ امام فرمود:

کلام الله لاتتجاوزه و لا تطلبوا الهدي في غيره فتضلّوا؛ قرآن کلام خداست، از آنچه او گفته است، فراتر نرويد و هدايت را در غير او نجوييد که گمراه مي‌شويد.[3]

ب) محمد بن موسي رازي از پدرش روايت کرده که يکي از روزها در محضر حضرت رضا عليه السلام، سخن از قرآن به ميان آمد. امام فرمود: «قرآن ريسمان محکم، دستاويز استوار و ايين برتر خدا در ميان بندگان است. به سوي بهشت راهبري مي‌کند و از دوزخ رهايي مي‌بخشد. در اثر گذشت زمان، کهنه نشده و با تکرار بر زبان‌ها از ارزش و اثر بخشي آن کاسته نمي‌شود؛ زيرا خداوند، آن را براي زمان خاصّي قرار نداده است، بلکه حجت و برهان براي همة انسان‌ها در سراسر زندگيشان است و نه از پيش رو و نه از پس، باطل به آن وارد نخواهد شد. فرود آمده‌اي از سوي خداوند حکيم و ستوده است.»[4]

ج) در حديث امامت که از آن حضرت صادر شده نيز آمده است که ايشان مي‌فرمايد: «خداوند زماني پيامبرش را به سوي خود فراخواند که دين او را کامل و بر او، قرآن را نازل کرد، کتابي که روشنگر همه چيز است و حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه مردم بدان نيازمندند، در آن به طور کامل بيان شده است.»[5]

ب) تبيين علوم قرآن

در بحث‌هاي قرآني، گاهي خود قرآن کريم، موضوع و محور بحث قرار مي‌گيرد و گاهي به بررسي و مطالعة جنبه‌هاي مختلف آن پرداخته مي‌شود. در اصطلاح به اين بخش از مباحث قرآني مثل نزول قرآن، اسباب نزول، قرائات، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مباحث ادبي قرآن؛ اعجاز و... را در بر مي‌گيرد، علوم قرآن اطلاق مي‌شود.[6] در آثار به جاي مانده از حضرت رضا عليه السلام، نمونه‌هايي وجود دارد که در ذيل علوم قرآن جاي مي‌گيرد که ما به بيان آن‌ها مي‌پردازيم:

ترتيب نزول
حضرت امام رضا عليه السلام فرمود: از پدرم شنيدم که از پدرش حکايت مي‌کرد نخستين سوره‌اي که نازل شد )بسم الله الرحمن الرحيم، اقرأ باسم ربّک( و آخرين سوره‌اي که نازل شد )اذا جاء نصرالله والفتح( بود.[7]

بحث نخستين و آخرين بخش‌هاي نازل شدة قرآن، از جمله مباحث علوم قرآن است که امروزه در ذيل «تاريخ» يا «علوم قرآن» از آن ياد مي‌شود.[8]

نظم و اعجاز قرآن
در فرازي از حديثي که محمد بن موسي رازي از پدرش در مورد منزلت و فضيلت قرآن از حضرت امام رضا عليه السلامذکر نموده و ما نيز در بحث فضيلت قرآن در بينش آن حضرت، اين روايت را آورديم، چنين مي‌گويد:

«ذکرالرضا عليه السلام في منزلة قرآن فعظّم الحجّة فيه والاية والمعجزة في نظمه»؛ او گرچه سخن امام رضا عليه السلام دلايل اعجاز و نظم قرآن را ذکر نمي‌کند، ولي اين عبارت وي دلالت دارد که آن حضرت، اين مسأله را بسيار با اهميت دانسته و از آن به عظمت ياد کرده است.[9]

شأن نزول
از امام رضا عليه السلام روايت‌هايي در شأن نزول برخي ايات و سور وارد شده است که به ذکر دو مورد بسنده مي‌کنيم.

1. آن حضرت از پدرانش نقل مي‌کند که اية )الّذين ينفقون اموالهم بالليل والنّهار سرّاً و علانية[10](؛ دربارة حضرت عليعليه السلام نازل شده است.[11]

2. حضرت امام رضا عليه السلام در تفسير سورة )واليل اذا يغشي( مي‌فرمايند: اين سوره دربارة ابودحداح است که درخت خرماي شخصي بخيل را که در خانة مرد انصاري بود و موجب اذيت او مي‌شد، در عوض خانه‌اش خريد و به آن مرد واگذار کرد.[12]

محکم و متشابه
علي بن ابراهيم قمي روايت مي‌کند که حضرت ثامن الحججعليه السلام فرمود: هرکس متشابه قرآن را به محکمش بازگرداند، به راه راست راهبري مي‌شود. سپس فرمود: در اخبار ما نيز متشابهاتي همانند متشابهات قرآن و محکماتي همانند محکمات آن وجود دارد، پس متشابهات آن را به محکماتش ارجاع دهيد و از متشابه آن بدون در نظر گرفتن محکم، پيروي نکنيد که گمراه مي‌شويد.[13]

ج) تفسير ايات قرآني
سيره و روايات تفسيري باقي‌مانده از عالم آل محمد گنجينة بسيار ارزشمند و دست مايه بسيار مهم براي مفسران و علاقه‌مندان به تفسير قرآن به شمار مي‌رود. ما به اختصار نمونه‌هايي را ذکر مي‌نماييم:

1. امام هشتم در تفسير ايه شريفه )الذي جعل لکم الارض فراشاً والسّماء بناءً([14] فرموده است.

«يعني زمين را با طبايع و ابدان شما سازگار و موافق قرار داد و آن را گرم و سوزان نساخت تا شما را بسوزاند، و بسيار سرد قرار نداد تا شما را منجمد گرداند، هواي آن را زياد خوشبو نکرد تا سرهاي شما به درد ايد، و زياد بد بو نساخت تا شما را هلاک کند، آن را مانند آب نرم روان قرار نداد، تا در آن غرق شويد، و زياد سخت وصلب نيافريد تا نتوانيد خانه و ابنيه و قبرهاي مردگان در آن بسازيد، بلکه خداوند متعال بخشي از آن را به اندازه‌اي که از آن سود بريد، و آرامش يابيد و بدن ها و خانه‌هايتان بر آن قرار گيرد، سفت و سخت آفريد. )والسّماء بناءً( ؛ يعني بر بالاي سر شما آسمان را سقفي محفوظ بنا کرد، و خورشيد و ماه و ستارگان[15] آسمان را براي مصلحت و منفعت شما، به چرخش و گردش در آورد.»

2. حضرت امام رضا عليه السلامدر مورد معناي «ختم الله علي قلوبهم» فرمودند: ختم به معناي طبع است که به عنوان عقوبت عصيان و کفر کافران بر قلب‌هاي آنان زده مي‌شود. چنان که مي‌فرمايد: «بلکه خداوند متعال بر قلوب آنان مهر زده است به سبب کفر آنان، پس ايمان نمي آورند مگر اندکي.»[16]

3. امام هشتمعليه السلام در پاسخ سؤال ابن فضال در مورد ايه شريف ) کلا انّهم عن ربّهم يومئذٍ لمحجوبون( فرمودند: خداوند متعال هرگز وابسته به مکاني نشده و در محلّي حلول نمي‌کند که موجب محجوب بودن بندگان از او باشد، ولکن در اثر معاصي از اجر و ثواب پروردگارشان محجوب مي‌شوند.[1عليه السلام ]

4. حضرت امام رضا عليه السلام در معناي )ترکهم في ظلمات( در ايه شريفة 1عليه السلام از سوره بقره فرموده‌اند: «خداوند متعال چنين نيست که بدون جهت کسي را ترک و از او اعراض کند، ولي چون ديد که آنان (کفّار) از کفر و گمراهي و انحراف و طغيان خود دست نمي‌کشند، نظر لطف و معاونت هدايت را از آنان قطع مي‌کند و آنان را به خود و به اختيار خود وا مي‌گذارد.[18]

5. ابن فضال: «وسألته (الرضا عليه السلام) عن قوله الله عزّوجلّ: )و مکروا و مکرالله([19] و )يخادعون الله و هو خادعهم([20] فقال: انّ الله تعالي لايمکرو لا يخادع، و لکنّه تعالي: يجازيهم جزاء المکرو الخديعة، تعالي الله عمّا يقول الظالمون علوّاً کبيراً»: ابن فضال گويد از امام رضا عليه السلامدر مورد معناي مکر و خدعه پروردگار پرسيدم: آن حضرت در پاسخ فرمودند: پروردگار به کسي مکر و خدعه نمي‌کند. معناي مکر و خدعه پروردگار آن است که وقتي مردم مکر و خدعه در مقابل برنامه‌هاي الهي کنند خداوند مطابق اعمال آنها، آنان را مجازات مي‌کند.[21]

ارائه معناي واژگان
از ديگر روش‌ها و معيارهاي تفسيري امام رضا عليه السلام در تبيين پيام‌ها و نکات ايات شريفه قرآني، آوردن جمله‌ها و عباراتي در ذيل ايه‌ها جهت معنا نمودن واژگان و اصطلاحات قرآني و بيان مقصود خداوند متعال و رفع ابهام‌هاي مردم در زمينة فهم قرآن مي‌باشد.

حضرت رضا عليه السلاماز امام صادق عليه السلامنقل مي‌کند آن حضرت دربارة )اهدنا الصراط المستقيم( فرمود: أرشدنا الي الطريق المستقيم؛ يعني ما را به راه راست رهنمون باش تا پايبند و ملازم طريقي باشيم که به حجّت تو منتهي مي‌شود. و به دين تو مي‌رسد و ما را از پيروي هوا و اخذ به راي خود که منجر به هلاکت و تباهي مي‌شود باز مي‌دارد.[22]

امام رضا عليه السلام در بيان مذکور ضمن تبديل اية قرآن به معادل لغوي آن، تبيين مي‌کنند که صراط مستقيم راهي است که در مسير حجت خدا باشد و هوا جويي و خود راي در دين، گمراهي و تباهي است.

امام علي بن موسي الرضا عليه السلامدربارة )فاصفح الصفح الجميل([23] فرمودند: «صفح جميل، گذشتي است که در او مؤاخذه و عقاب نباشد.»[24]

دربارة )خذوا زينتکم عند کلّ مسجد([25] نيز از امام رضا عليه السلامروايت شده که فرمود: زينت يعني لباس؛ بنابراين، معناي ايه اين مي‌شود که هنگام نماز و حضور در مساجد، لباس‌هاي نيکو و زينتي خود را بپوشيد.[26]

از حضرت امام رضا عليه السلامدربارة )و ما يؤمن أکثرهم بالله الاّ و هم مشرکون([2عليه السلام ] پرسيده شد. فرمود: «شرکي است که به حدّ کفر نمي‌رسد.»[28] در اين ايه کريمه آمده: بيشتر آنان به خدا ايمان نمي‌آورند مگر آنکه براي او شريک مي‌گيرند.» اين سؤال پيش مي‌ايد که چگونه در حالي که مشرک‌اند، ايمان دارند. پاسخ امام رضا عليه السلاممي‌فهماند که مقصود از شرک مذکور در اين ايه، شرکي است که با ايمان قابل جمع است و به حد کفر نمي‌رسد.

از ديگر معيارهاي تفسيري امام رضا عليه السلام، تعيين مصداق و تطبيق ايه است، بدين صورت که مفهوم کلي ايه اخذ و بر مصاديق جديد انطباق داده مي‌شود و راه کارهاي زندگي در گستره‌هاي مختلف فردي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي از قرآن برداشت مي‌شود و براي واژه يا عبارتي مصاديق بسيار کلامي و يا فردي تعيين مي‌نمايد. حال، نمونه‌هاي از کلام امام رضا عليه السلامدر اين زمينه عرضه مي‌گردد که در آن به بيان مصداق و تطبيق ايه پرداخته‌اند:

1. امام علي بن موسي الرضا عليه السلامدر ايه )ان تجتنبو کبائر ما تنهون عنه([29]، براي کبائر اين مصاديق را بر مي‌شمرند: «پرستش بت‌ها، مي خوردن، قتل، نافرماني پدر و مادر، تهمت ناروا زدن، فرار از جنگ و خوردن مال يتيم.»[30]

2. در ذيل اية )شهدالله أنّه لا اله الاّ هو والملائکة و أولوا العلم قائماً بالقسط([31] امام هشتمعليه السلام فرمود: «هو الامام». يعني مقصود و مصداق اعلي و اکمل )اولوالعلم( امام معصومعليه السلام است؛ زيرا دانش آنان برگرفته از دانش خدا و رسول اوست و آنان به سر چشمة علم و معرفت، دسترسي دارند و ديگران از فيض وجودشان به معرفت صحيح و کامل دست مي‌يابند.[32]

3. امام رضا عليه السلام فرمود: «زماني که به شما سختي‌اي برسد، به واسطة ما از خداوند کمک بخواهيد و اين همان فرمودة اوست: )و لله الاسماء الحسني فادعوه بها([33] حضرت در ادامه فرمودند به خدا سوگند! ماييم اسماي حسناي الهي که هيچ کس جز به شناخت ما پذيرفته نمي‌شود.[34]

4. وشّاء مي‌گويد: از حضرت رضا عليه السلامدربارة )و علامات و بالنجم هم يهتدون([35] پرسيدم. فرمود: آن نشانه‌ها ماييم و نجم، رسول الله6است.[36]

د) بيان احکام قرآن کريم
فقه پژوهي قرآني از نخستين شاخه‌هاي تفسير و علوم قرآن است که زمينة خلق آثار فراواني با عنوان «ايات الاحکام» و «فقه القرآن» بوده است. امامان معصوم:که خود منبع و مرجع تبيين احکام دين هستند، در بسياري از موارد، نظر خود را در بيان احکام، به قرآن کريم مستند کرده‌اند. روايت هاي امام هشتمعليه السلام در ايات الاحکام و تمسّک به قرآن در تبيين مسائل فقهي از نمونه‌هاي بارز استناد معصومين: در تبيين احکام به قرآن کريم است.

ابوالقاسم فارسي مي‌گويد: به حضرت رضا عليه السلامعرض کردم: خداوند در کتابش مي‌فرمايد: )فإمساک بمعروف أو تسريح بإحسان([3عليه السلام ] مقصود از آن چيست؟ امامعليه السلام فرمود: امساک به معروف؛ (نگه داشتن به خوبي) يعني آزار ندادن همسر و پرداخت نفقة او و اما )تسريح بإحسان ) (به شايستگي رها کردن) يعني طلاق دادن طبق آنچه خدا مقرر فرموده است.[38]

پس از گفت و شنودي که ابوسعيد مکاري با امام رضا عليه السلامداشت، به امام مي‌گويد: مسأله‌اي از تو مي‌پرسم. امام مي‌فرمايد: «گمان نمي‌کنم، پاسخ مرا بپذيري، از ياران من نيستي! اما در عين حال بپرس.» مي‌پرسد: مردي که هنگام مرگش گفته است: )کلّ مملوک قديم فهو حرّ لوجه الله(؛ يعني هربردة قديمي‌اي که داشتم، در راه خدا آزاد کردم، در اين باره چه مي‌گويي؟ امامعليه السلام مي‌فرمايد: «بله، هر بنده‌اي که شش ماه بر او گذشته باشد، آزاد است؛ زيرا خداوند مي‌فرمايد: )والقمر قدرّناه منازل حتي عاد کالعرجون القديم([39] بنابراين، هرچيزي که شش ماه مانده باشد، قديمي است.[40]

هـ) تنزيه پيامبران و تبيين متشابهات
رواج اسرائيليات و افسانه‌هاي نادرست دربارة پيامبران:برداشت‌هاي نادرست از ايات متشابه در داستان پيامبران و تفسيرهاي ناروا، سبب مشوّه شدن چهرة پيامبران و تهمت‌هاي ناروا به آنان بوده است و شايد در طول تاريخ برخي ناپاکان خواسته‌اند با آلوده جلوه دادن حريم نبوّت و ولايت، زمينة حضور خود در مسند رهبري جامعه و توجيه کرده‌هاي خود را فراهم آورند.

امامان معصوم:
که مهبط وحي و آگاه به سرگذشت و سيرة انبياي پاک الهي بوده‌اند، پرده از چهرة باطل برداشته و به دفاع از حريم نبوت پرداخته‌اند. اهل بيت:تمامي ايه‌هاي مربوط به زندگي انبيا را بر اساس «راي به عصمت آنان» تفسير کرده و به اين گرايش معروف بوده‌اند.[41]

عالم آل محمد، امام هشتمعليه السلام در مناظراتشان و در پاسخ پرسش‌هايي که از ايشان مي‌شد، ميراث ارجمندي را در تفسير ايات قصص به يادگار گذاشت که به يک نمونه از آن اشاره مي‌شود:

محمد بن علي بن جهم، حکايت مي‌کند که در مجلس مأمون حاضر شدم و علي بن موسي الرضا عليه السلامنيز نزد وي نشسته بود. مأمون به ايشان گفت: اي فرزند رسول خدا! ايا سخن شما اين نيست که پيامبران داراي عصمت از گناه هستند؟ وي فرمود: «بله، درست است». مأمون از تعدادي از ايه‌هاي قرآن پرسيد، از جمله گفت: اين ايه را براي من روشن سازيد که نسبت به ابراهيم مي‌فرمايد: )فلمّ جنّ عليه الليل راي کوکباً قال هذا ربّي([42]. علي بن موسيعليه السلام فرمود: ابراهيم، ميان سه گروه قرار گرفت: زهره پرست، ماه پرست و خورشيد پرست.

اين زماني بود که از نقبي که در آن مخفي بود، خارج شد. وقتي پردة تاريک شب، همه جا را گرفت و ستارة زهره را ديد، به گونه‌اي پرسش گرانه و انکار آميز گفت: )هذا ربّي.( چون زهره افول کرد و نا پديد شد، گفت: من چيزهايي را که غروب مي‌کنند، دوست ندارم؛ زيرا افول از صفات پديد آمده‌هاست، نه چيزي که قديم و هميشگي است. پس از آن، وقتي ماه را ديد که طلوع کرده است، انکار آميز و پرسش گرانه گفت: اين پروردگار من است؟! زماني که ماه از ديدگان نهان شد گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نکند، از گمراهان خواهم بود.

پس چون صبح شد و خورشيد را ديد که درخشان و طالع است، از روي انکار و پرسش، نه از روي پذيرش و خير گفت: اين پروردگار من است؟! اين که از زهره و ماه هم بزرگ‌تر است! آنگاه که خورشيد غروب کرد، به گروه‌هاي سه گانه‌اي که زهره، ماه و خورشيد را مي‌پرستيدند، گفت: اي قوم! من از آنچه شما شريک خدا قرار مي‌دهيد، بيزارم، من رو به سوي کسي مي‌آورم که آفرينندة آسمان‌ها و زمين است و از مشرکان نيستم. ابراهيمعليه السلام خواست براي آنان بطلان دينشان را روشن و ثابت کند که پرستش، همانند زهره، ماه يا خورشيد را نسزد و تنها شايستة آفرينندة آنها و خالق آسمان و زمين است. آنچه ابراهيم با آن بر قومش احتجاج کرد، از چيزهايي بود که خداوند عزّوجل به او الهام کرده بود، همچنان که مي‌فرمايد:

و تلک حجّتنا آتيناها ابراهيم علي قومه[43](.[44])
 


پى‏نوشت‏ها:
1. ر.ک: البرهان في تفسير القرآن، سيدهاشم بحراني، ج 1، ص 19.
3.ر.ک: بحارالانوار، چاپ بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ سوم، سال 1403 ق.، ج 92، ص 12 - 1.
4. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 307.
5. عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 130.
6. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 96.
7. فصلنامه پژوهش‌هاي قرآني، ش 1عليه السلام - 18، ص 301 - 300.
8. عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 6.
9. جهت مطالعه تفصيلي اين بحث ر.ک: اسباب النزول واحدي نيشابوري، ص 8 - 6؛ التمهيد في علوم القرآن، محمدهادي معرفت، ج 1، ص 130 - 126 و الاتقان في علوم القرآن، جلال الدين سيوطي، ج 1، ص 113 - 106 و 119 - 114.
10. ر.ک: فصلنامه تخصصي الهيات و حقوق (دانشگاه علوم اسلامي رضوي) ، ش 14، ص 1عليه السلام 1.
11.بقره / 2عليه السلام 4.
12. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 323.
13. همان، ج 1، ص 383.
14. همان، ج 1، ص 308.
15. بقره / 22.
16. ر.ک: سيره امام رضا، ص 267.
17. عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 16.
18. همان،باب 11، حديث 19.
19. همان، حديث 16.
20. آل عمران / 54.
21. نساء / 142.
22. عيون اخبار الرضا، باب 11، حديث 19.
23. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 314.
24. حجر / 85.
25. معاني الاخبار، شيخ صدوق، ص 3عليه السلام 3.
26. اعراف / 31.
27. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 334.
28. يوسف / 106.
29. مسند الامام رضا، ج 1، ص 347.
30. نساء / 31.
31. تفسير عياشي، ج 1، ص 238.
32. آل عمران / 18.
33. تفسير عياشي، ج 1، ص 166.
34. اعراف / 180.
35. تفسير عياشي، ج 2، ص 42.
36. نحل / 16.
37. اصول کافي، ج 1، ص 219.
38. بقره 229.
39. مسند الامام الرضا، ج 1، ص 316.
40. يس / 39.
41. مسند الامام رضا، ج 1، ص 367.
42. ر.ک: فصلنامه تخصصي الهيات و حقوق، دانشگاه علوم اسلامي رضوي، ش 14، ص 180 - 1عليه السلام 5.
43. انعام / عليه السلام 6.
44. همان، 83.
45. عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 204 - 195.




سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:39 ::  نويسنده : میلادکشتگر

چراغی برای روشنی قبرچراغی برای روشنی قبر

مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است . مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت،

 

بقیه مطلب را در ادامه مطلب مشاهده فرمایید



ادامه مطلب ...


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:36 ::  نويسنده : میلادکشتگر

 

 

1- دوست هر انسان عقل اوست و دشمنش نادانی او

 

2- مرد باید عائله خود را در رفاه قرار دهد که آرزوی مرگش را نکنند

 

3- هر کسی موقع خوابیدن آیت الکرسی را قرائت نماید خوف سکته و فلج شدن بر او نخواهد بود

 

4- جاروب و نظافت کردن جلوی درب منزل موجب توسعه رزق و روزی خواهد بود

 

5- حیا و با شرم بودن جزئی از ایمان است

 

6- خوبی و نیکی کردن به والدین لازم و واجب است اگر چه مشرک باشند

 

7- خداوند هیچ پیغمبری را مبعوث نگرداند مگر آنکه خمر را حرام قرار داد

 

8- نماز نزدیک کنندة هر شخص با تقوایی است به خداوند

 

9- از اخلاق پیامبران نظافت و پاکیزگی است

 

10 - برادر بزرگتر به منزلة پدر است

 

11-  دوست هر کس عقل او و دشمنش جهلش می باشد

 

12 دوستی با مردم نصفی از عقل است

 

13- اطعام و میهمانی کردن برای ازدواج از سنت است

 

14- کسی دست کسی را نمی بوسد زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن بر او است

 

15-  خوشی دنیا در وسعت منزل و زیادی دوستان است .

 

 

بازدید کننده عزیز از موضوعات وب در صورت نیاز دیدن فرمایید



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:31 ::  نويسنده : میلادکشتگر

مشخصات امام هشتم :

 

نام : علي

لقب : رضا

كنيه : ابوالحسن ثاني

مقام : امام هشتم

نام پدر : موسي

نام مادر : نجمه

تاريخ ولادت : 11 ذيقعده

سال ولادت : 148 هجري

محل ولادت : مدينه منوره

مدت امامت : 20 سال

مدت عمر شريف : 55 سال

تاريخ شهادت : آخر صفر

سال شهادت : 203 هجري

محل شهادت : سناباد خراسان

سبب شهادت : بدست مأمون الرشيد با انگور زهر آلود

محل دفن :  خراسان مشهد مقدس

نام قاتل : مأمون الرشيد

تعداد فرزندان : 1 پسر

خليفه زمان ولادت : منصور دوانقي

خليفه زمان شهادت : مأمون

كدام امام به عالم آل محمد معروف است : امام رضا ( ع )

نام خواهر امام رضا كه براي ديدنش به ايران سفر كرده بود : حضرت معصومه

 



سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:24 ::  نويسنده : میلادکشتگر

بقیه تصاویر در ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


سه شنبه 19 شهريور 1392برچسب:, :: 22:11 ::  نويسنده : میلادکشتگر

مقدمه:

 

امام علی ‌بن موسی‌الرضا (علیه السلام) هشتمین امام شیعیان از سلاله پاک رسول خدا و هشتمین جانشین پیامبر مکرم اسلام می‌باشند.

 

ایشان در سن 35 سالگی عهده‌دار مسئولیت امامت و رهبری شیعیان گردیدند و حیات ایشان مقارن بود با خلافت خلفای عباسی که سختی‌ها و رنج بسیاری را بر امام رواداشتند و سر انجام مأمون عباسی ایشان را در سن 55 سالگی به شهادت رساند. در این نوشته به طور خلاصه، بعضی از ابعاد زندگانی آن حضرت را بررسی می‌نماییم.

 

 

 

نام، لقب و کنیه امام:

 

نام مبارک ایشان علی و کنیه آن حضرت ابوالحسن و مشهورترین لقب ایشان "رضا" به معنای "خشنودی" می‌باشد. امام محمد تقی (علیه السلام) امام نهم و فرزند ایشان سبب نامیده شدن آن حضرت به این لقب را اینگونه نقل می‌فرمایند: "خداوند او را رضا لقب نهاد زیرا خداوند در آسمان و رسول خدا و ائمه اطهار در زمین از او خشنود بوده‌اند و ایشان را برای امامت پسندیده‌اند و همینطور (به خاطر خلق و خوی نیکوی امام) هم دوستان و نزدیکان و هم دشمنان از ایشان راضی و خشنود بود‌ند."

 

یکی از القاب مشهور حضرت "عالم آل محمد" است. این لقب نشانگر ظهور علم و دانش ایشان می‌باشد. جلسات مناظره متعددی که امام با دانشمندان بزرگ عصر خویش، بویژه علمای ادیان مختلف انجام داد و در همه آنها با سربلندی تمام بیرون آمد دلیل کوچکی بر این سخن است، که قسمتی از این مناظرات در بخش "جنبه علمی امام" آمده است. این توانایی و برتری امام، در تسلط بر علوم یکی از دلایل امامت ایشان می‌باشد و با تأمل در سخنان امام در این مناظرات، کاملاً این مطلب روشن می‌گردد که این علوم جز از یک منبع وابسته به الهام و وحی نمی‌تواند سرچشمه گرفته باشد.

 

 

 

پدر و مادر امام:

 

پدر بزرگوار ایشان امام موسی کاظم (علیه السلام) پیشوای هفتم شیعیان بودند که در سال 183 ﻫ.ق. به دست هارون عباسی به شهادت رسیدند و مادر گرامیشان "نجمه" نام داشت.

 

 

 

تولد امام:

 

حضرت رضا (علیه السلام) در یازدهم ذیقعدﺓ الحرام سال 148 هجری در مدینه منوره دیده به جهان گشودند. از قول مادر ایشان نقل شده است که: "هنگامی‌که به حضرتش حامله شدم به هیچ وجه ثقل حمل را در خود حس نمی‌کردم و وقتی به خواب می‌رفتم، صدای تسبیح و تمجید حق تعالی و ذکر "لااله‌الاالله" را از شکم خود می‌شنیدم، اما چون بیدار می‌شدم دیگر صدایی بگوش نمی‌رسید. هنگامی‌که وضع حمل انجام شد، نوزاد دو دستش را به زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را تکان می‌داد؛ گویی چیزی می‌گفت."(2)

 

 نظیر این واقعه، هنگام تولد دیگر ائمه و بعضی از پیامبران الهی نیز نقل شده است، از جمله حضرت عیسی که به اراده الهی در اوان تولد، در گهواره لب به سخن گشوده و با مردم سخن گفتند که شرح این ماجرا در قرآن کریم آمده است.(3)

 

 

 

زندگی امام در مدینه:

 

حضرت رضا (علیه السلام) تا قبل از هجرت به مرو در مدینه زادگاهشان، ساکن بودند و در آنجا در جوار مدفن پاک رسول خدا و اجداد طاهرینشان به هدایت مردم و تبیین معارف دینی و سیره نبوی می‌پرداختند. مردم مدینه نیز بسیار امام را دوست می‌داشتند و به ایشان همچون پدری مهربان می‌نگریستند. تا قبل از این سفر، با اینکه امام بیشتر سالهای عمرش را در مدینه گذرانده بود، اما در سراسر مملکت اسلامی پیروان بسیاری داشت که گوش به فرمان اوامر امام بودند.

 

 امام در گفتگویی که با مأمون درباره ولایت عهدی داشتند، در این باره این گونه می‌فرمایند: "همانا ولایت عهدی هیچ امتیازی را بر من نیفزود. هنگامی که من در مدینه بودم فرمان من در شرق و غرب نافذ بود و اگر از کوچه‌های شهر مدینه عبور می‌کردم، عزیرتر از من کسی نبود. مردم پیوسته حاجاتشان را نزد من می‌آوردند و کسی نبود که بتوانم نیاز او را برآورده سازم مگر اینکه این کار را انجام می‌دادم و مردم به چشم عزیز و بزرگ خویش، به من مى‌نگریستند."

 

 

 

امامت حضرت رضا (علیه السلام):

 

امامت و وصایت حضرت رضا (علیه السلام) بارها توسط پدر بزرگوار و اجداد طاهرینشان و رسول اکرم (صلی الله و علیه و اله) اعلام شده بود. به خصوص امام کاظم (علیه السلام) بارها در حضور مردم ایشان را به عنوان وصی و امام بعد از خویش معرفی کرده بودند که به نمونه‌ای از آنها اشاره می‌نماییم.

 

 یکی از یاران امام موسی کاظم (علیه السلام) می‌گوید: «ما شصت نفر بودیم که موسی بن‌جعفر به جمع ما وارد شد و دست فرزندش علی در دست او بود. فرمود: "آیا می‌دانید من کیستم؟" گفتم: "تو آقا و بزرگ ما هستی." فرمود: "نام و لقب من را بگویید." گفتم: "شما موسی بن جعفر بن محمد هستید." فرمود: "این که با من است کیست؟" گفتم: "علی بن موسی بن جعفر." فرمود: "پس شهادت دهید او در زندگانی من وکیل من است و بعد از مرگ من وصی من می‌باشد."»(4) در حدیث مشهوری نیز که جابر از قول نبى ‌اکرم نقل می‌کند امام رضا (علیه السلام) به عنوان هشتمین امام و وصی پیامبر معرفی شده‌اند. امام صادق (علیه السلام) نیز مکرر به امام کاظم می‌فرمودند که "عالم‌ آل محمد از فرزندان تو است و او وصی بعد از تو می‌باشد."

 

 

 

اوضاع سیاسی:

 

 مدت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که می‌توان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد:

 

 ده سال اول امامت آن حضرت، که همزمان بود با زمامداری هارون.

 

1-      پنج سال بعد از‌ آن که مقارن با خلافت امین بود.

 

2-      پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.

 

 مدتی از روزگار زندگانی امام رضا (علیه السلام) همزمان با خلافت هارون الرشید بود. در این زمان است که مصیبت دردناک شهادت پدر بزرگوارشان و دیگر مصیبت‌های اسفبار برای علویان (سادات و نوادگان امیرالمؤمنین) واقع شده است. در آن زمان کوشش‌های فراوانی در تحریک هارون برای کشتن امام رضا (علیه السلام) می‌شد تا آنجا که در نهایت هارون تصمیم بر قتل امام گرفت؛ اما فرصت نیافت نقشه خود را عملی کند. بعد از وفات هارون فرزندش امین به خلافت رسید. در این زمان به علت مرگ هارون ضعف و تزلزل بر حکومت سایه افکنده بود و این تزلزل و غرق بودن امین در فساد و تباهی باعث شده بود که او و دستگاه حکومت، از توجه به سوی امام و پیگیری امر ایشان بازمانند. از این رو می‌توانیم این دوره را در زندگی امام دوران آرامش بنامیم.

 

اما سرانجام مأمون عباسی توانست برادر خود امین را شکست داده و او را به قتل برساند و لباس قدرت را به تن نماید و توانسته بود با سرکوب شورشیان فرمان خود را در اطراف و اکناف مملکت اسلامی جاری کند. وی حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد.

 

 او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.

 

 

 

سفر به سوی خراسان:

 

مأمون برای عملی کردن اهداف ذکر شده چند تن از مأموران مخصوص خود را به مدینه، خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد تا حضرت را به اجبار به سوی خراسان روانه کنند. همچنین دستور داد حضرتش را از راهی که کمتر با شیعیان برخورد داشته باشد، بیاورند. مسیر اصلی در آن زمان راه کوفه، جبل، کرمانشاه و قم بوده است که نقاط شیعه‌نشین و مراکز قدرت شیعیان بود. مأمون احتمال می‌داد که ممکن است شیعیان با مشاهده امام در میان خود به شور و هیجان آیند و مانع حرکت ایشان شوند و بخواهند آن حضرت را در میان خود نگه دارند که در این صورت مشکلات حکومت چند برابر می‌شد. لذا امام را از مسیر بصره، اهواز و فارس به سوی مرو حرکت داد.ماموران او نیز پیوسته حضرت را زیر نظر داشتند و اعمال امام را به او گزارش می‌دادند.

 

 

 

حدیث سلسلة الذهب:

 

در طول سفر امام به مرو، هر کجا توقف می‌فرمودند، برکات زیادی شامل حال مردم آن منطقه می‌شد. از جمله هنگامیکه امام در مسیر حرکت خود وارد نیشابور شدند و در حالی که در محملی قرار داشتند از وسط شهر نیشابور عبور کردند. مردم زیادی که خبر ورود امام به نیشابور را شنیده بودند، همگی به استقبال حضرت آمدند. در این هنگام دو تن از علما و حافظان حدیث نبوی، به همراه گروه‌های بیشماری از طالبان علم و اهل حدیث و درایت، مهار مرکب را گرفته و عرضه داشتند: "ای امام بزرگ و ای فرزند امامان بزرگوار، تو را به حق پدران پاک و اجداد بزرگوارت سوگند می‌دهیم که رخسار فرخنده خویش را به ما نشان دهی و حدیثی از پدران و جد بزرگوارتان، پیامبر خدا، برای ما بیان فرمایی تا یادگاری نزد ما باشد." امام دستور توقف مرکب را دادند و دیدگان مردم به مشاهده طلعت مبارک امام روشن گردید. مردم از مشاهده جمال حضرت بسیار شاد شدند به طوری که بعضی از شدت شوق می‌گریستند و آنهایی که نزدیک ایشان بودند، بر مرکب امام بوسه می‌زدند. ولوله عظیمی در شهر طنین افکنده بود به طوری که بزرگان شهر با صدای بلند از مردم می‌خواستند که سکوت نمایند تا حدیثی از آن حضرت بشنوند. تا اینکه پس از مدتی مردم ساکت شدند و حضرت حدیث ذیل را کلمه به کلمه از قول پدر گرامیشان و از قول اجداد طاهرینشان به نقل از رسول خدا و به نقل از جبرائیل از سوی حضرت حق سبحانه و تعالی املاء فرمودند: "کلمه لااله‌الاالله حصار من است پس هر کس آن را بگوید داخل حصار من شده و کسی که داخل حصار من گردد ایمن از عذاب من خواهد بود." سپس امام فرمودند: "اما این شروطی دارد و من، خود، از جمله آن شروط هستم."

 

 این حدیث بیانگر این است که از شروط اقرار به کلمه لااله‌الاالله که مقوم اصل توحید در دین می‌باشد، اقرار به امامت آن حضرت و اطاعت و پذیرش گفتار و رفتار امام می‌باشد که از جانب خداوند تعالی تعیین شده است. در حقیقت امام شرط رهایی از عذاب الهی را توحید و شرط توحید را قبول ولایت و امامت می‌دانند.

 

 

 

ولایت عهدی:

 

باری، چون حضرت رضا (علیه السلام) وارد مرو شدند، مأمون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت: "همه بدانند من در آل عباس و آل علی (علیه السلام) هیچ کس را بهتر و صاحب حق‌تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا (علیه السلام) ندیدم." پس از آن به حضرت رو کرد و گفت: "تصمیم گرفته‌ام که خود را از خلافت خلع کنم و آن را به شما واگذار نمایم." حضرت فرمودند: "اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست، تو چه اختیاری داری که به دیگری تفویض نمایی." مأمون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید. اما امام فرمودند:‌ "هرگز قبول نخواهم کرد." وقتی مأمون مأیوس شد گفت: "پس ولایت عهدی را قبول کن تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید." این اصرار مأمون و انکار امام تا دو ماه طول کشید و حضرت قبول نمی‌فرمودند و می‌گفتند: "از پدرانم شنیدم، من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون ‌الرشید دفن خواهم شد." اما مأمون بر این امر پافشاری نمود تا آنجاکه مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد. لذا حضرت فرمودند: "اینک که مجبورم، قبول می‌کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم." مأمون با این شرط راضی شد. پس از آن حضرت، دست را به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: "خداوندا! تو می‌دانی که مرا به اکراه وادار نمودند و به اجبار این امر را اختیار کردم؛ پس مرا مؤاخذه نکن همان گونه که دو پیغمبر خود یوسف و دانیال را هنگام قبول ولایت پادشاهان زمان خود مؤاخذه نکردی. خداوندا، عهدی نیست جز عهد تو و ولایتی نیست مگر از جانب تو، پس به من توفیق ده که دین تو را برپا دارم و سنت پیامبر تو را زنده نگاه دارم. همانا که تو نیکو مولا و نیکو یاوری هستی."

 

 

 

جنبه علمی امام:

 

مأمون که پیوسته شور و اشتیاق مردم نسبت به امام و اعتبار بی‌همتای امام را در میان ایشان می‌دید می‌خواست تا این قداست و اعتبار را خدشه‌دار سازد و از جمله کارهایی که برای رسیدن به این هدف انجام داد تشکیل جلسات مناظره‌ای بین امام و دانشمندان علوم مختلف از سراسر دنیا بود، تا آنها با امام به بحث بپردازند، شاید بتوانند امام را از نظر علمی شکست داده و وجهه علمی امام را زیر سوال ببرند که  شرح یکی از این مجالس را می‌آوریم:

 

 "برای یکی از این مناظرات، مأمون فضل بن سهل را امر کرد که اساتید کلام و حکمت را از سراسر دنیا دعوت کند تا با امام به مناظره بنشینند. فضل نیز اسقف اعظم نصاری، بزرگ علمای یهود، روسای صابئین (پیروان حضرت یحیی)، بزرگ موبدان زرتشتیان و دیگر متکلمین وقت را دعوت کرد. مأمون هم آنها را به حضور پذیرفت و از آنها پذیرایی شایانی کرد و به آنان گفت: "دوست دارم که با پسر عموی من (مأمون از نوادگان عباس عموی پیامبر است که ناگزیر پسر عموی امام می‌باشد.) که از مدینه پیش من آمده مناظره کنید." صبح روز بعد مجلس آراسته‌ای تشکیل داد و مردی را به خدمت حضرت رضا (علیه السلام) فرستاد و حضرت را دعوت کرد. حضرت نیز دعوت او را پذیرفتند و به او فرمودند: "آیا می‌خواهی بدانی که مأمون کی از این کار خود پشیمان می‌شود." او گفت: "بلی فدایت شوم." امام فرمودند: "وقتی مأمون دلایل مرا بر رد اهل تورات از خود تورات و بر اهل انجیل از خود انجیل و از اهل زبور از زبورشان و بر صابئین بزبان ایشان و بر آتش‌پرستان بزبان فارسی و بر رومیان به زبان رومی‌شان بشنود و ببیند که سخنان تک ‌تک اینان را رد کردم و آنها سخن خود را رها کردند و سخن مرا پذیرفتند آنوقت مأمون می‌فهمد که توانایی کاری را که می‌خواهد انجام دهد ندارد و پشیمان می‌شود و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم." سپس حضرت به مجلس مأمون تشریف ‌فرما شدند و با ورود حضرت، مأمون ایشان را برای جمع معرفی کرد و سپس گفت: "دوست دارم با ایشان مناظره کنید." حضرت رضا (علیه السلام) نیز با تمامی آنها از کتاب خودشان درباره دین و مذهبشان مباحثه نمودند. سپس امام فرمود: "اگر کسی در میان شما مخالف اسلام است بدون شرم و خجالت سئوال کند." عمران صایی که یکی از متکلمین بود از حضرت سؤالات بسیاری کرد و حضرت تمام سؤالات او را یک به یک پاسخ گفتند و او را قانع نمودند. او پس از شنیدن جواب سؤالات خود از امام، شهادتین را بر زبان جاری کرد و اسلام آورد و با برتری مسلم امام، جلسه به پایان رسید و مردم متفرق شدند. روز بعد حضرت، عمران صایی را به حضور طلبیدند و او را بسیار اکرام کردند و از آن به بعد عمران صایی خود یکی از مبلغین دین مبین اسلام گردید.

 

 رجاء ابن ضحاک که از طرف مأمون مامور حرکت دادن امام از مدینه به سوی مرو بود، می‌گوید: «آن حضرت در هیچ شهری وارد نمی‌شد مگر اینکه مردم از هر سو به او روی می‌آوردند و مسائل دینی خود را از امام می‌پرسیدند. ایشان نیز به آنها پاسخ می‌گفت و احادیث بسیاری از پیامبر خدا و حضرت علی (علیه السلام) بیان می‌فرمود. هنگامی که از این سفر بازگشتم نزد مأمون رفتم. او از چگونگی رفتار امام در طول سفر پرسید و من نیز آنچه را در طول سفر از ایشان دیده بودم بازگو کردم. مأمون گفت: "آری، ای پسر ضحاک! ایشان بهترین، داناترین و عابدترین مردم روی زمین است."»

 

 

 

اخلاق و منش امام:

 

خصوصیات اخلاقی و زهد و تقوای آن حضرت به گونه‌ای بود که حتی دشمنان خویش را نیز شیفته و مجذوب خود کرده بود. با مردم در نهایت ادب تواضع و مهربانی رفتار می‌کرد و هیچ گاه خود را از مردم جدا نمی‌نمود.

 

 یکی از یاران امام می‌گوید: "هیچ گاه ندیدم که امام رضا (علیه السلام) در سخن بر کسی جفا ورزد و نیز ندیدم که سخن کسی را پیش از تمام شدن قطع کند. هرگز نیازمندی را که می‌توانست نیازش را برآورده سازد رد نمی‌کرد در حضور دیگری پایش را دراز نمی‌فرمود. هرگز ندیدم به کسی از خدمتکارانش بدگویی کند. خنده او قهقهه نبود بلکه تبسم می‌فرمود. چون سفره غذا به میان می‌آمد، همه افراد خانه حتی دربان و مهتر را نیز بر سر سفره خویش می‌نشاند و آنان همراه با امام غذا می‌خوردند. شبها کم می‌خوابید و بسیاری از شبها را به عبادت می‌گذراند. بسیار روزه می‌گرفت و روزه سه روز در ماه را ترک نمی‌کرد. کار خیر و انفاق پنهان بسیار داشت. بیشتر در شبهای تاریک، مخفیانه به فقرا کمک می‌کرد."(5) یکی دیگر از یاران ایشان می‌گوید: "فرش آن حضرت در تابستان حصیر و در زمستان پلاسی بود. لباس او در خانه درشت و خشن بود، اما هنگامی که در مجالس عمومی شرکت می‌کرد، خود را می‌آراست (لباسهای خوب و متعارف می‌پوشید).(6) شبی امام میهمان داشت، در میان صحبت چراغ ایرادی پیدا کرد، میهمان امام دست پیش آورد تا چراغ را درست کند، اما امام نگذاشت و خود این کار را انجام داد و فرمود: "ما گروهی هستیم که میهمانان خود را به کار نمی‌گیریم."(7)

 

 شخصی به امام عرض کرد: "به خدا سوگند هیچکس در روی زمین از جهت برتری و شرافت اجداد، به شما نمی‌رسد." امام فرمودند:" تقوی به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار، آنان را بزرگوار ساخت."(8)

 

 مردی از اهالی بلخ می‌گوید: "در سفر خراسان با امام رضا (علیه السلام) همراه بودم. روزی سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتی سیاهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ایشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: "فدایت شوم بهتر است اینان بر سفره‌ای جداگانه بنشینند." امام فرمود: "ساکت باش، پروردگار همه یکی است. پدر و مادر همه یکی است و پاداش هم به اعمال است."(9)

 

 یاسر، خادم حضرت می‌گوید: «امام رضا (علیه السلام) به ما فرموده بود: "اگر بالای سرتان ایستادم (و شما را برای کاری طلبیدم) و شما مشغول غذا خوردن بودید بر نخیزید تا غذایتان تمام شود. به همین جهت بسیار اتفاق می‌افتاد که امام ما را صدا می‌کرد و در پاسخ او می‌گفتند: "به غذا خوردن مشغولند." و آن گرامی می‌فرمود: "بگذارید غذایشان تمام شود."»(10)

 

 یکبار غریبی خدمت امام رسید و سلام کرد و گفت: "من از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از حج بازگشته‌ام و خرجی راه را تمام کرده‌ام اگر مایلید مبلغی به من مرحمت کنید تا خود را به وطنم برسانم و در آنجا معادل همان مبلغ را صدقه خواهم داد زیرا من در شهر خویش فقیر نیستم و اینک در سفر نیازمند مانده‌ام." امام برخاست و به اطاقی دیگر رفت و از پشت در دست خویش را بیرون آورد و فرمود: "این دویست دینار را بگیر و توشه راه کن و لازم نیست که از جانب من معادل آن صدقه دهی."

 

 آن شخص نیز دینارها را گرفت و رفت. از امام پرسیدند: "چرا چنین کردید که شما را هنگام گرفتن دینارها نبیند؟" فرمود: "تا شرمندگی نیاز و سوال را در او نبینم."(11)

 

 امامان معصوم و گرامی ما در تربیت پیروان و راهنمایی ایشان تنها به گفتار اکتفا نمی‌کردند و در مورد اعمال آنان توجه و مراقبت ویژه ای مبذول می‌داشتند.

 

 یکی از یاران امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «روزی همراه امام به خانه ایشان رفتم. غلامان حضرت مشغول بنایی بودند. امام در میان آنها غریبه‌ای دید و پرسید: "این کیست؟" عرض کردند: "به ما کمک می‌کند و به او دستمزدی خواهیم داد." امام فرمود: "مزدش را تعیین کرده‌اید؟" گفتند: "نه هر چه بدهیم می‌پذیرد." امام برآشفت و به من فرمود: "من بارها به اینها گفته‌ام که هیچکس را نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید. کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد، کاری انجام می‌دهد، اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می‌کند مزدش را کم داده‌ای ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد بود که طبق قرار عمل کرده‌ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی، هر چند کم و ناچیز باشد؛ می‌فهمد که بیشتر پرداخته‌ای و سپاسگزار خواهد بود."»(12)

 

 خادم حضرت می‌گوید: «روزی خدمتکاران میوه‌ای می‌خوردند. آنها میوه را به تمامی نخورده و باقی آنرا دور ریختند. حضرت رضا (علیه السلام) به آنها فرمود: "سبحان الله اگر شما از آن بی‌نیاز هستید، آنرا به کسانی که بدان نیازمندند بدهید."»

 

 

 

مختصری از کلمات حکمت‌آمیز امام:

 

امام فرمودند: "دوست هر کس عقل اوست و دشمن هر کس جهل و نادانی و حماقت است."

 

امام فرمودند: "علم و دانش همانند گنجی می‌ماند که کلید آن سؤال است، پس بپرسید. خداوند شما را رحمت کند زیرا در این امر چهار طایفه دارای اجر می‌باشند: 1- سؤال کننده 2- آموزنده 3- شنونده 4- پاسخ دهنده."

 

امام فرمودند: "مهرورزی و دوستی با مردم نصف عقل است."

 

امام فرمودند: "چیزی نیست که چشمانت آنرا بنگرد مگر آنکه در آن پند و اندرزی است."

 

امام فرمودند: "نظافت و پاکیزگی از اخلاق پیامبران است."

 

 

 

شهادت امام:

 

 در نحوه به شهادت رسیدن امام نقل شده است که مأمون به یکی از خدمتکاران خویش دستور داده بود تا ناخن‌های دستش را بلند نگه دارد و بعد به او دستور داد تا دست خود را به زهر مخصوصی آلوده کند و در بین ناخن‌هایش زهر قرار دهد و اناری را با دستان زهر‌آلودش دانه کند و او دستور مأمون را اجابت کرد. مأمون نیز انار زهرآلوده را خدمت حضرت گذارد و اصرار کرد که امام از آن انار تناول کنند. اما حضرت از خوردن امتناع فرمودند و مأمون اصرار کرد تا جایی که حضرت را تهدید به مرگ نمود و حضرت به جبر، قدری از آن انار مسموم تناول فرمودند. بعد از گذشت چند ساعت زهر اثر کرد و حال حضرت دگرگون گردید و صبح روز بعد در سحرگاه روز 29 صفر سال 203 هجری قمری امام رضا (علیه السلام) به شهادت رسیدند.

 

 

 

تدفین امام:

 

به قدرت و اراده الهی امام جواد (علیه السلام) فرزند و امام بعد از آن حضرت به دور از چشم دشمنان، بدن مطهر ایشان را غسل داده و بر آن نماز گذاردند و پیکر پاک ایشان با مشایعت بسیاری از شیعیان و دوستداران آن حضرت در مشهد دفن گردید و قرنهاست که مزار این امام بزرگوار مایه برکت و مباهات ایرانیان است.

 

 

 



صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ خودتون خوش آمدید.:::نظر یاتون نره ( الله نور السماوات و الأرض ) وَ إِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُــوا الـــذِّكْرَ وَيَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان :::::السلام علیک یا امام رضا(ع) و آدرس milad-zahra.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 3005
تعداد مطالب : 8
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد خداحافظی